- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
از ابـتـدا قـیـامـت او آشــکــار بــود آنکه بانویی که ممتحـن کردگار بود در بنـدگی خـویش خـدای بـقـیـه بود سرتا به پاش مظهـر پـروردگار بود در خانه با کنیز خودش همکلام بود در سجده با خدای خودش همجوار بود مردان جـنـگی از پس او برنیـامـدند با اینکه بر جـراحت پهـلو دچار بود کاری به این نداشت که تنها و بیکس است وقت گذر ز کوچه چه با اقـتدار بود زهرا عجیب غیرتی عشق حیدرست پـای عـلـی بـرای بـلا بـیقـرار بـود از گرگهای شهر فدک را گرفته بود کرار بود گرچه خودش خانهدار بود بستند راه کوچه! مگر کم میآورد؟! غافـل ازآنکه چـادر او ذولفـقـار بود سیـلی زدند جا بـزند! گـفت یا عـلی! یک دم عقب نرفت! سراپا وقار بود رویش کبود شد، رویشان را سیاه کرد با قامت شکـسته عجب پای کار بود تا حشر خاک بر سر اهل مدینه کرد آن معجری که روی سرش پرغبار بود واضحتر از همیشه علی را نظاره کرد هرچند چشمهاش از آن ضربه تار بود ارثیه داد حضرت مادر به دخـترش ارثـیهای که درد و غـم بیشمار بود وقتی سر عزیز خـدا رفت روی نی زینب اسـیـر هـلـهـلـه سیهـزار بود از یک کفن مضایـقه کردند کوفـیان بـر روی بـوریـا بـدنـی آشـکـار بود در راه زینب از همه بدتر عذاب دید دخت علی به ناقه عـریان سوار بود دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست با دست بستـه فاتح این کـارزار بود
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
به شب نشسته چرا آسمان بازویت؟ چه کردهاند مگـر با تـوان بازویت؟ به زور تیغ؛ دهان غلاف را بسـتـند که بـرمـلا نـشـود داسـتـان بـازویت شبیه بغض و غرور و دل علی انگار شکسته از دو سه جا استخوان بازویت تمام چرخۀ خلقت میافتد از حرکت همین که درد میافتد به جان بازویت چگونه دق نکـنم در عـزای بازویت فـدای لـرزش دستت فـدای بـازویت جهان که دست به دامان توست جای خودش دخیل بسته «وَرم»هم به پای بازویت به فکر موی حسینی ولی چه سخت شده بـلـنـد کـردن شـانـه؛ بـرای بـازویت برای جان به لب آوردن علی کافیست مـرور هـر شـبـۀ مـاجـرای بازویت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
ای میـوه مـعـراج چـشـمِ روشن تو یک کهکشان راه است تا فهمیدن تو دست غزل خالیست در از تو سرودن از واژههـایـم بر نـیـایـد گـفـتـن تـو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
درک تو در تـصور خـلقـت نیامده شـأنت هـنوز هم به روایت نـیامده ای از ازل مصور تصویر لایـزال آئـیـنهای به این همه قِـدَمت نیـامده گنگ ست کـائـنات برای سـتودنت مانند کودکی که به صحـبت نیامده زیبـاتـرین بـهـانۀ خلقت به غیر تو شـرطی برای خـلـق نـبوت نیـامده ریحانهای هنوز هم ای هستی علی اصلا به تو جراحت صورت نیامده با اینکه مهربانیت از لطف بیحد است اما به این قـبـیـلـه مـحـبت نـیـامـده از آنهـمه که بین دعـا نـام بـردهای حتی یکی به مجـلس خـتمت نیامده
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
خـمـیـد قـامت مـادر عـصـای بـابـا شد میان کـوچه زمین خـوردنش تماشا شد هـزار زخــم حـریـفـش نـبـود مـیدانـم کشان کشان که پدر رفت قامتش تا شد یکی نگفت که این دخـتر پیـمبر ماست کسی نگفت چه ظلـمی به مـادر ما شد خدا که هست به بت سجده میکنند چرا به پیـش دیـدۀ تـوحـیـد شـرک احـیا شد مقـدرات به هم خـورد بین آتـش و دود فـراقــنـامـۀ ایـن خـانـواده امـضــا شـد جرقـههای یتـیـمی به پشت در زده شد به جان مادرمان هر چه شد همان جا شد به احترام حضورش غلاف برمیخواست برای عـرض ادب تـازیـانـهای پـا شـد شکست حرمت ما را مغـیره باعث شد که روی اهل مـدیـنـه بـه مـادرم وا شد نفـس نداشت ولی غـیرتش قـبول نکرد برای رفـتن مـسـجـد خـودش مـهـیا شد پدر به خانه سـلامت رسـید و او افـتاد و تازه آنچه که شد پشت در هـویدا شد سه ماه شد که از آغـوش مـادرم دورم چـقـدر وحـشت از این داشـتـیم امـا شد خلاصه روز نبوده که او زمین نخورد خلاصه اینکه، همین روزگار زهرا شد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها قبل از شهادت
یـاسـم ولی به چـشـم هـمه ارغـوانـیام سـروم ولی به چـشم همه قـد کـمـانیام امــروز قــاتــلــم بـه مــلاقــاتــم آمــده تا شـهـر را خـبـر کـند از نیـمه جانیام اسـمـاء سـال خـورده مـرا راه میبـرد پـیـری عـزا گـرفـته به حال جـوانـیام هر چـند با تـمـامـی قـدرت چـهـل نفـر مـن را زمـیـن زدنـد ولـی آســمـانـیام ای مرگ مثل اهل محـل بیوفـا نـباش چـشـمم به راه مانـده بگـیری نـشـانیام روی کبود و پهلو و بازوی غرق خون اصـلاً نـبــود حـق مـن و مـهـربـانـیام از بیکـسی، کسی نکـشـیـده شـبـیه من مجروح کـیـنههای چهـل پـست جانیام این خانه حـسرت همه اهل مـدیـنه بود چـشم حـسـود کـرده چه با زنـدگـانیام آماده گـشت پـیـرهن و دیـدنـیتر است از این به بعد یاد حسین روضه خوانیام
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
چون اشک شمع، غمزده و بیصدا شدی در پـیـش روم آیــنـه، آئـیــنـههـا شـدی از خـانهٔ دو چـشـمِ عـلی بـهـر رفـتـنت با اشکهای جـاری من هم صدا شدی از آن دقـیقهایی که پرت را شکـستهاند هر ثـانـیـه به پیـش نـگـاهـم فـدا شـدی قـدر تـمـاِم عـمـر عـلـی زخـم دیـدهایی تـفـسـیـر نـقـش بسـتـهٔ قـالـو بـلا شـدی هر قـدر بر غـم دل من خـنـده میکـنند گریه است کار من که به غم مبتلا شدی ای حـاجـت نـگـفـتـهٔ نـه سـال زنـدگـی دارم سؤال از تو که از من رضا شدی؟ میبیـنـمت عزیز دلم بعد از این که تو شبهای جـمـعـه زائـر کـربـبـلا شـدی
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
در میان خلـق با او بوده همسر فاطـمه از ازل ساقی علی بودهست، کوثر فاطمه نام زهرا میدرخشد در میان اهل بیت سیزده معصوم ما دُرّند، گـوهـر فاطمه چون کلام حق که با«هُم فاطِمَه» آغاز شد در میان پنج تن هم بوده محـور فاطمه در بهـای آفـرینـش از نـبی و از عـلـی با حدیث قدسی «لولاک» شد سر فاطمه هردو یک روحند اما در دوتن، با این حساب فاطمه شد حیدر کرّار و حـیدر فـاطمه مرتضی با ذوالفقار انگار جولان میدهد خطبهخوانی میکند تا روی منبر فاطمه هر خطیبی که دم از فضل و دم از ایثار زد انتهـای مـنـبـر او خـتـم شد بر فـاطـمه هرکسی در روضههای بچههایش کار کرد پاسخش را میدهد چندین برابر فاطمه بر قلوب شیعـیان مهر شـفاعت میزند میتکاند چادرش را روز محشر فاطمه
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
اگرچه كـاهم از آتش إبـا نخـواهم كرد نمـاز سوخـتـنم را قـضا نخـواهم كرد بدون مهر تو خـورشید را نمیخـواهم بـدون نـام تو حـتی دعا نخـواهم کـرد به کیـمـیاگـری چـشم فـضهات سوگـند که غیر خاک تورا توتـیا نخواهم کرد به جز به دشمن مولا، به جز به دشمن تو نثـار هـیچ کسی ناسـزا نـخـواهـم کرد در آن مقام که مـادر گـریزد از فرزند بگو که نوکر خود را رها نخواهم کرد بگو چـکـار کـنم تا صـدا کـنی پـسـرم که من به نوکریام اکـتفا نخواهم کرد تـو مــادر مــنـی و اخـتـیـاردار مـنـی بگو بیار سرت را؛ صدا نخواهم کرد منی که کـشـته عـشق حـسین تو هستم به جز رضای تورا خونبها نخواهم کرد علی که تکیه عالم به اوست، میفرمود: که جز به فـاطـمهام إتکا نخـواهم کرد تو رو به قبلهترین کعبه و علی قبلهست به غیر تو به کسی اقـتدا نخـواهم کرد چنین که خاطرت آزرده است از کوچه به حشر کوچه برای تو وا نخواهم کرد
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
تـمـام عـمـر بـه یـاد غـمـت عــزادارم همیشه خون به دل از خونِ روی دیوارم برای غربت من اشک ریختی شب و روز چـقدر گـریه به چـشـمان تو بدهکـارم پس از تو خنده بمن میشود حرام، بمان من از خـوشی زمانه فـقـط تو را دارم بمان که جز تو کسی نیست فکر بیکسیام بمـان تـمام سپـاهـم! بـمـان عـلـمـدارم! من از مدینه و دیوار و کوچه یک همسر و یک پسر ز در و مـیخ آن طلبکـارم تو سوخـتی و فـقط سهـم من تماشا شد اگـر ز شـرم تـو مـانـنـد ابـر مـیبـارم سپر برای تو دادم، خودت شدی سپرم دگر پس از تو ز تیغ و غـلاف بیزارم سـپـیـد بـخـتی مان را نظـر زدنـد آخر عــروس خـانـه مـن تـا ابـد عــزادارم
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
پـای مانـدن داری اما پای رفـتن بیشتر یـار نـه سـاله کـنارم باش لـطـفا بیشتر بی اجازه دشمنت در خانه ما پا گذاشت ای خوشی من دراین دنیا !دراین دنیا بمان نه بـرای من بـرای بچـهها اینجا بـمان التـماسم را نـدیـده هـیچکس! حالا ببـین بانوی من خانه را آوار کردن خوب نیست بهر رفتن اینهمه اصرار کردن خوب نیست کار کردی فضه را بی تاب کردی فاطمه شب به شب یاد گل پرپر نرفت از خاطرم چادر پاخوردۀ کـوثر نرفت از خاطرم چهارچوب خانه از داغ تو هق هق میکند از علی بگذر درآن غوغا نشد کاری کنم قـنـفـذ آمد سـوی تو اما نشد کـاری کنم کار حیدر سخت شد با زخم کاری میروی گرچه با طفلان هوای سوختن داریم ما خاطرت آسوده در خانه حسن داریم ما بیکفن باشد حسین و بیحرم باشد حسن
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
عـطر تو را بهشت زد و جـاودانه شد جـبـریل هم که خـادم این آسـتـانـه شد مقـصـودِ از خـلـق همه مـاسـوا تـویی عـالـم برای گـردش دورت بـهـانه شد ای مـادر حـسین، به طُـفـیل وجـود تو نعمات حق، به سوی خلایق روانه شد لعنت دهم به جبت وبه طاغوت هر نفس دوزخ برای دشـمـن تو در زبـانـه شد در پشت درب خانه تو مسجدالنبی ست محـراب و منبر پـدرت درب خانه شد ما مـؤمـن ولایت و عـرفـان تو شـدیـم در بین خلـق، حُبّ تو ما را نشانه شد ای پــاره تـن نـبـی و کـفـو مـرتـضـی تدفـین جسم تو ز چه رو مخـفـیانه شد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
زهـرا اگر به صورت کـامل بیان شود زیـر و زبـر تمـام زمـین و زمـان شود گرچه خودش به پای علی پیر شد ولی یک جلوهاش بس است که عالم جوان شود اصلا خـدا حـکـم نـمـوده بـه عـالـمـیـن هر آنچه خواست حضرت زهرا همان شود دنیا ندیـده است به خود این چـنین زنی این جایگـاه اوست که صدر زنان شود زهرا همان گلیست که در بین طالعش دست قـضا نوشته که صید خسان شود در حـیرتم چگـونه قـد و قـامتـش خمید سروی چنین روان که نباید کمان شود در حـیـرتـم چـرا که نـدیـدیم تا به حال حـین بـهـار نـوبت فـصـل خـزان شـود اسرار روضهاش به خدا میشود عیان فردا که عصر دولت صاحب زمان شود
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
حالیکه داری حال دوران پیمبر نیست از تو چه پنهان حال ما هم از تو بهتر نیست ای لیلهالقدری که عمرت لیلةالقدر است انگـار زنده ماندنت دیگـر مقـدر نیست با دیدن تابوتِ خود، همسر که میخندد یعنی دلش دیگر به ماندن پیش شوهر نیست من که نود زخم از اُحُد دارم خبر دارم که هیچ زخمی سخت تر از “زخم بستر” نیست یک پلک تو از ضربۀ سیلی ورم کرده انـدازۀ چـشـمان تو با هم بـرابـر نیست حوریه با برگ گـلی مجـروح میگردد اصلاً نیازی به غلاف و میخ، دیگر نیست در را شکستند و به پهلوی تو کـوبیدند باور کنم اینها تقاص فتح خـیبر نیست؟ یک گوشه زینب گریه یک گوشه حسین گریه دریا حریف اشک این خواهر برادر نیست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
دختر است و کوثر است و همسر است و مادر است فاطمه، ریحانه، مرضیه، شفیع محشر است دستهایش در دعا خالی نـمیماند ولی از ردِ دستی رخ این یاس چون نیلوفر است نور پیش از آدم است و جلوهاش باغ بهشت وای من انسیه الحـورا میان بستر است این که از پیراهنش آلاله میریزد زمین رونق بـاغ رسالت دخـتر پیغـمبر است با دعای فاطمه این شهر حالش خوب بود سهم زهرا هم از اینها شعله و میخ در است از عذاب زخم خود بر لب ندارد شکوهای آههای فاطمه بر حال و روز حیدر است محسنش از دست رفت اما نگاه فـاطمه سمت گودال و گلوی غرق خون اصغر است
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
فاش شد بر عاشقان از «ذکرکم فی الذاکرین« حمد دارد ذکر اسماء تو حمد الشاکرین بـردن نـام تو باید با وضـو باشـد یـقـین آری آری فـرق دارد اسم تو با سایرین فهم تو کار پیمبرهاست کار ما که نیست ما عرفنا قدرکِ! العفو! نحن القاصرین! سینه چاک عصمتت از آخرین تا اولین هاج و واج حکمتت از اولین تا آخِـرین عـشق تو شرط قـبول انـبـیای مُـرسلـین چـادرت حـبل المتین اهل بیت طاهرین هرکجا که روضهای باشد مزار فاطمه ست پرچم روضه ضریح و گریه کنها زائرین چادرت خاکی شد و کفر سقیفه فاش شد دستشان رو شد دگر والله خیر الماکرین ذرّه ای از شأن تو در روز محشر این بود ناقـه باشد مـال تو پـادرد مال حاضرین سهـم تو شلاق شد ویل لقـوم الظالـمـین صبر کرد اما علی! بَشَّر عباد الصابرین به غرور شیعه برخورده تورا خیلی زدند سوره کـوثـر نشـسته در شرار کـافرین عدهای طعنه زدند و عدهای خیره شدند لال گردد آن زبانها کور چـشم ناظرین
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شـکر که سـرمایهام محبتِ زهـراست روضه اگر آمدم به دعـوتِ زهراست شـاغـلِ در دسـتـگـاهِ فـاطـمـه هـسـتـم منصبِ من نوکری و خدمت زهراست
: امتیاز
|
مدح حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
تـوان واژه کجـا و مـدیـح گـفـتـن او؟ قلم، قـناری گـنگیست در سرودن او چه دختری، که پدر پشت بوسهها میدید کـلیـد گـلـشن فردوس را به گردن او چه همسری، که برای علی به حظّ حضور طـلـوع بـاور مـعـراج داشت دیدن او چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا حـریـم مـدرسـۀ کـربـلاسـت دامـن او بـمیـرم آن همه احـسـاس بیتـعـلق را که بـار پـیـرهـنی را نـمیکِـشد تن او دمیکه فـاطـمه تـسبـیح گـریه بردارد پـیام میچکـد از چـلچـراغ شـیون او از آن، ز دیدۀ ما در حجاب خواهد ماند که چـشـم را نـزنـد آفــتـاب مـدفـن او
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها
با ورودت خانۀ سـاقی چه زیباتر شده چـشـمهای پنـجتـن انـگـار بیـنـاتر شده نام زینب بیگمان زیبندهات باشد عزیز ذکر والایت را بنـازم بـاز والاتر شده
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها
ای آرزوی عـشـق، تـمـنـا کـنـم تـو را در شـاه بیت عـاطـفـه انـشـا کـنم تو را پـرسـند اگر تـجـلی حُـسن تو را ز من بـا آفـتــاب و آیـنـه مـعـنــا کـنـم تـو را تو راز سر به مهری و در سجده از خدا خـواهم به آه و ندبه که افـشا کنم تو را وقـتـی اسـیـر غـربـت دنـیـایـی خــودم در کـنـج دل بگـردم و پـیـدا کنم تو را شـرمـنـدهام که در اثــر روسـیــاهــیــم خـیـمهنشین خـلـوت صـحـرا کنم تو را «این دیـده نیـست قـابل دیدار روی تو چشمی دگر بده که تـمـاشـا کنم تو را» تا مست فیضتان شوم و مستفیض لطف دعوت به جشن زینب کبری کنم تو را روشن ز نور عصمت او عـالـمین شد حـیـدر که بوده زینت هـسـتی عـبادتش زینب ز عـرش آمده گـردیـده زیـنـتش زینب، چه زینبی؟ که شده در طفولیت آغـوش پنج حجت حق مهد عـصمـتش زینب، چه زینبی؟ ز همان خردسالگی خـوانـدند صـابـرین، جبل استـقـامـتـش جـبـریـل خـاکــبـوس اتــاق جــلالـتـش روح الــقـدس مــلازم روح قــداسـتـش جـایی برای عـالـم دیگـر نـمـانده است آنجا که هست زینب و علم و فـقاهـتش هرجا سخـن به یاد حـسین است لاجرم آیـد کـلام زینب و عـشـق و مـحـبـتـش چشمی به سمت سایۀ او هم نرفته است سوگـند میخـورم به حـیـا و نـجـابتـش زیبا سـروده شاعـر دلـدادهای که گفت: «زینب عفیفهای است که در راه عفتش» «عـبـاس میدهد نخ معـجـر نمیدهد» جز مصطفی که نام علی بیوضو نگفت تفـسـیر نـام او احـدی مو به مـو نگفت تفصیل شأن زینب کبری نگفـتنی است چون عارفی که قـصه رازِمگـو نگفت از چهار سالـگی غـم زینب شروع شد دنـیا به جز حـدیث جـدایی به او نگفت میخواست از حکایت محسن کند سوال آمد مـیـان حـنجـره بـغـض گـلو نگـفت مادر! دلیل روی کبودت چه بوده است؟ هر قدر کرد دخترکش پرس و جو، نگفت مادر دلش گرفت و زبان باز کرد و گفت: «میزد مرا مغیره و یک تن به او نگفت» «زن را کسی مقـابل شـوهر نمیزند» وقتی سخن ز گرمی فردای محشر است زینب به فرق فاطمیون سایهگستر است او ابر رحـمت است به دریـای کـربـلا مائیم قطرهای که به دریـا شناور است در مـاجـرای زنـدگی زیـنب و حـسـین یک روح عاشقانه ولی در دو پیکر است باشد شفای شاعر دلخـسته ای که گفت: ابیات ناب را که چنان درّ و گوهر است «احکام ارث در همهجا چون بیان شود سهمی ز خواهر است و دو سهم از برادر است این امـتـیاز در خـور زیـنب بود که او میراث عشق را به برادر برابر است» جـانها فـدای زینب و قـلب صبـور او از صبر و از غریبی او دیدهها تر است زینب چـه دیـد روز دهـم بـین قـتـلگـاه کز گفتن و شنیدن آن قلب، مضطر است آن حنجری که بوسه بر آن داد مصطفی حالا نشان بوسه شمشیر و خنجر است آن سینهای که مخزن اسرار عشق بود دردا که زیر چکمه شمر ستمگر است «والشمرُ جالسُ؛ نفس مادرش گرفت»
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها
اشکیم و میچکـیم به پـای شما فقط تـقـدیـم مـیشـویـم برای شـمـا فـقـط خـوابـیم و بیمحـبـتـتان پا نمیشویم بیشـور عـشـق آدم دنـیـا نمیشـویم ای سرو سربلـند گـلـسـتان اهل بیت ای تا ابد فـروغ شـبـسـتان اهل بیت دنـیا نـدیـده از تو کسی سـرفـرازتر از هرچه جز خدای جهان بینیازتر جز مادری که بوده ز دنیا بزرگتر فضل تو از تمـامی زنها بزرگتر ای آفتاب سر زده از صبح خـانهات حُبُّ الحسین، مشق شب عاشقانهات رنگ خداست تاب و تب زندگانیات وقف حسین گـشـته تـمام جـوانیات ای قـلب بیقـرار، قـرار دل حـسین نقش دل تو نقـش و نگـار دل حسین زینب شدی که زینت مولای ما شوی فتوای سرخ و مرجع والای ما شوی نوکر شدیم و خاک قـدمهای زیـنـبیم ما سـربـلـند خـطبۀ غـوغـای زینـبیم
: امتیاز
|